کد مطلب:77580 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:105

خطبه 096-در باب اصحابش











و من كلام له علیه السلام

یعنی از كلام امیرالمومنین علیه السلام است:

«و لئن امهل الله الظالم فلا یفوت[1] اخذه و هو له بالمرصاد علی مجاز طریقه و بموضع[2] الشجی من مساغ ریقه.»

یعنی و اگر چه مهلت داده است خدا ظالم را در عقوبت كردن، پس فوت نشده است گرفتن او ظالم را به عقوبت و او از برای عقوبت ظالم در جای نگاهبان است بر گذرگاه راه ظالم ایستاده است، در آن وقتی كه می داند كه وقتش به آخر رسیده است، بدون مهلت می گیرد و در محل گلو گرفتن است از مجرای آب دهن، یعنی گلوی ظالم را كه مجرای آب دهن اوست خواهد گرفت به مرگ و موت.

«اما والذی نفسی بیده لیظهرن هولاء القوم علیكم، لیس لانهم اولی بالحق منكم و لكن لاسراعهم الی باطل صاحبهم و ابطائكم عن حقی.»

یعنی آگاه باشید كه سوگند به كسی كه جان من در دست اوست، هر آینه غلبه خواهند كرد این قوم بنی امیه بر شما، نه از جهت اینكه ایشان سزاوارتر به حق باشند از شما، بلكه از جهت تند اطاعت كردن ایشان است به دعوت باطله ی صاحب و امیر ایشان و كندی شما است در دعوت به حق من.

«لقد اصبحت الامم تخاف ظلم رعاتها و اصبحت اخاف ظلم رعیتی.»

[صفحه 494]

یعنی و به تحقیق كه شب را به صبح می رسانند امتها در حالتی كه می ترسند ظلم كردن حكام خود را و من شب را به روز می رسانم در حالتی كه می ترسم ظلم كردن بر رعیتم را، یا آنكه ظلم كردن رعیت را در حق خودم.[3] یعنی چون رعایای حكام جور از جور ایشان می ترسند، بدین سبب مطیع و منقاد ایشان باشند و غلبه می كنند و من چون از خدا می ترسم جور و ظلم بر رعیت را و ظلم نمی كنم بدین سبب رعیت من از من نمی ترسند و اطاعت نمی كنند و مغلوب می شوند و یا اینكه چون ظلم در حق من می كنند و سخن مرا نمی شنوند به این سبب مغلوب می گردند.

«استنفرتكم للجهاد فلم تنفروا و اسمعتكم فلم تسمعوا و دعوتكم سرا و جهرا فلم تستجیبوا و نصحت لكم فلم تقبلوا.»

یعنی طلب كردم از شما كوچ كردن از برای جهاد را پس كوچ نمی كنید، به گوش شما رساندم حق را پس قبول نمی كنید و خواندم شما را به راه حق، نهانی و آشكارا، پس اجابت نمی كنید و نصیحت كردم شما را پس نمی پذیرید.

«شهود[4] كغیاب و عبید كارباب! اتلو علیكم الحكمه[5] فتفرون منها و اعظكم بالموعظه البالغه فتتفرقون عنها، احثكم علی جهاد اهل البغی فما آتی علی آخر قولی حتی اراكم متفرقین ایادی سبا»

یعنی شما حاضر باشید در نزد من مثل اشخاصی كه غایبند از من و شما بندگانید مثل خواجگان. می خوانم بر شما كلامی كه نافع معاش و معاد شما است، پس می رمید شما از او و پند می دهم شما را به پندهای كامله پس مفارقت می جوئید از او و قبول نمی كنید. و تحریص می كنم شما را بر جهاد اهل ضلال پس هنوز نرسیده ام به آخر سخنم كه متفرق می گردید و از هم جدا می شوید مثل متفرق شدن اولاد سبا. كه مردی بود از

[صفحه 495]

عرب كه ده فرقه شدند اولاد او، شش فرقه از قبایل یمن و چهار فرقه از قبایل شام شدند و قصه ی او مشهور و منقول در كتب تاریخ و لغات است. و ایادی سبا مثل شدند در میان عرب به شدت تفرق.

«ترجعون الی مجالسكم و تتخادعون عن مواعظكم، اقومكم غدوه و ترجعون الی عشیه كظهر الحنیه.»

یعنی رجوع می كنید به سوی مجلسهای شما، یعنی مواضعی كه در آن جمع می شوید و فریب می دهید یكدیگر را از پند دادن به یكدیگر و راست می گردانم شما را و رو به راه حق می آورم شما را، در وقت صبح و برمی گردید به سوی من در وقت مغرب مثل پشت كمان منحنی و كج شده.

«ایها الشاهده ابدانهم، الغائبه عقولهم، المختلفه اهواوهم، المبتلی بهم امراوهم، صاحبكم یطیع الله و انتم تعصونه و صاحب اهل الشام یعصی الله و هم یطیعونه. لوددت و الله ان معاویه صارفنی بكم صرف الدینار بالدرهم، فاخذ منی عشره منكم و اعطانی رجلا منهم.»

یعنی ای مردمی كه حاضر است بدنهای ایشان، غایب است از ایشان عقلها و فهمهای ایشان، مختلف است خواهشهای ایشان، در فتنه و فساد افتاده است به سبب ایشان بزرگ ایشان. امیر شما فرمان خدا می برد و شما نافرمانی او می كنید و امیر اهل شام نافرمانی خدا می كند و اهل شام فرمان او می برند. به خدا سوگند كه هر آینه دوست داشته ام كه معاویه با من معاوضه كند شما را به صرف، مثل صرف طلای مسكوك به نقره ی مسكوك كه ده درهم به یك دینار صرف می شود، پس بگیرد از من ده نفر از شما را و به من بدهد یك مرد اهل شام را.

«یا اهل الكوفه! منیت بكم بثلاث و اثنتین: صم ذوو اسماع و بكم ذوو كلام و عمی ذوو ابصار. لا احرار صدق عند اللقاء و لا اخوان ثقه عند البلاء.»

یعنی ای اهل كوفه! مبتلا شدم به شما به سبب سه خصلت شما و دو خصلت شما: كر باشید از شنیدن حق با صاحب گوش بودن و گنگ باشید از گفتار حق با صاحب گفتار

[صفحه 496]

بودن و كور باشید از دیدن حق با صاحب چشم بودن. نیستید مردان آزاده ی راست گو در نزد ملاقات اصدقا و نیستید برادران با وثوق و اعتماد در نزد فتنه و فساد.

«تربت ایدیكم! یا اشباه الابل غاب عنها رعاتها، كلما جمعت من جانب تفرقت من آخر.»

یعنی خاك آلود باد دستهای شما، یعنی دائم فقیر باشید ای مانند شترانی كه ساربانش از او دور باشند، هر وقت كه از طرفی مجتمع شوند متفرق می شوند از طرفی دیگر.

«و الله لكانی بكم فیما اخال[6] ان لو حمس الوغی و حمی الضراب، قد انفرجتم عن ابن ابی طالب انفراج المراه عن قبلها.»

یعنی سوگند به خدا كه می بینم شما را در گمان خودم كه اگر شدت كرد حرب و گرم شد جنگ شمشیر كه منفرج و منفصل و جدا گشته اید[7] از پسر ابی طالب مثل جدا شدن زن از مقابله و پیش روی حرب و جنگ.

«و انی لعلی بینه من ربی و منهاج من نبیی و انی لعلی الطریق الواضح القطه لقطا.»

یعنی و به تحقیق كه من بر بینه و برهانم در حقیت خودم از جانب پروردگارم و بر راه راستم از جانب پیغمبرم صلی الله علیه و آله و به تحقیق كه من ثابتم بر راه آشكار، می روم آن راه را به رفتار درستی.

«انظروا اهل بیت نبیكم فالزموا سمتهم و اتبعوا اثرهم، فلن یخرجوكم من هدی و لن یعیدوكم فی ردی.»

یعنی نگاه كنید به اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله شما، پس لازم شوید و منفك نگردید طریقه ی ایشان را و پیروی كنید رفتار ایشان را، پس هرگز بیرون نمی برند شما را از راه راست و نمی رسانند شما را به هلاكت.

«فان لبدوا فالبدوا و ان نهضوا فانهضوا و لا تسبقوهم فتضلوا و لا تتاخروا عنهم فتهلكوا.»

[صفحه 497]

یعنی پس اگر درنگ كنند در مكانی پس شما نیز درنگ نمایید و اگر برخیزند پس شما نیز برخیزید و پیشی مجوئید بر ایشان پس گمراه گردید و واپس ممانید از ایشان پس هلاك شوید.

«لقد رایت اصحاب محمد صلی الله علیه و آله، فما اری احدا یشبههم[8] ! و لقد كانوا[9] یصبحون شعثا غبرا، قد باتوا[10] سجدا و قیاما یراوحون بین جباههم و خدودهم»

یعنی به تحقیق كه دیدم اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و آله را، پس نمی بینم احدی از شما را كه شبیه ایشان باشید و هر آینه بودند كه صبح می كردند ژولیده مو و غبارآلود و شب را می گذرانیدند سجده كنندگان و ایستادگان، نوبت می گذاشتند در سجده كردن میان پیشانیهای ایشان و رخسارهای ایشان.

«و یقفون علی مثل الجمر من ذكر معادهم، كان بین اعینهم ركب المعزی من طول سجودهم.»

یعنی و می ایستادند بر مانند پاره ی آتش از خاطر آوردن روز قیامت ایشان. گویا پیش پیشانیهای ایشان مثل زانوهای بزها است از درازی سجود ایشان كه پینه شده است.

«اذا ذكر الله هملت اعینهم حتی تبل جیوبهم و مادوا كما یمید الشجر یوم الریح العاصف خوفا من العقاب و رجاء للثواب.»

یعنی اگر زمانی مذكور گردد اسم خدا سیلان می كند چشمهای ایشان از اشك، تا اینكه تر می گردد دامنهای ایشان و می لرزند مثل لرزیدن درخت در روز باد تند، از جهت ترس از عذاب و امید مر ثواب.

[صفحه 498]


صفحه 494، 495، 496، 497، 498.








    1. در هر سه نسخه چنین است و در نسخه های دیگر نهج: فلن یفوت.
    2. اصل: موضع.
    3. چ: من.
    4. در هر سه نسخه: شهود و در همه ی نسخه های دیگر: اشهود (با همزه ی استفهام).
    5. در برخی نسخ: الحكم (جمع حكمه).
    6. در نسخه های دیگر: اخالكم.
    7. چ: جدا گشته اند.
    8. نسخه های دیگر نهج: احدا یشبههم منكم لقد.
    9. نسخه های دیگر نهج: و قد كانوا.
    10. نسخه های دیگر نهج: و قد باتوا.